خب.
چی بگم؟؟؟
اول اینکه دوباره عین الاغ!!!از کل برنامه هام عقب افتادم.دیروز مراسم روز معلم بود.بنده به طور رسمی دعوت بودم و نهایتا دیدم همه ارازل و اوباش حضور دارن.به خاطر یه تیکه ناهار مفت همههههههههههههههه با هر گدایی بود خودشون رو جا کرده بودن
بهمون یه شاخه گل دادن و خنجری هم برام 3 تا آورد که دوتاشو برداشتم و با سه شاخه رز رفتم خونه!جوج رو هم بردم برای بابا.
با خنجری رفتیم فیشر دیروز .اونجوری که مهدیس خانم بهبه و چه چه کرده بود خوب نبود.کیلکاش یه طعم بدی داشت که خیلی خوشم نیومد.قزلش خوب بود و البته کبابیش عالی تر بود.یه باقلوای خشک بدون چای هم دادن به ما!در کل خیلی خوب نبود!
دیروز بیات گفت دکتر اس دعوتمون کرده برای مجلس و حضور در اونجا که خیلی ظریف پیچوندمشون و الان همشون باید برای 9 برن.امیدوارم که برن و برنگردن
کلاس دیروز هم خوب بود کلی از بچه های قبلی رو دیدم.
ولی این امریه و قا اصلا همکاری نم یکنن و حضور ندارن.اعصابم رو به شدت خورد کردن
راستی قرار بود امروز ماه رمضون باشه که فعلا افتاده فردا و بسیار خرسندم از این موضوع!
به امید خدا می خوام برم سراغ فصل 1 و جمع و جورش کنم.یه جا خوندم برای برنامه ریزی اگه می خواین کاری کنید که سختتونه قبل یه عادت بذارین که فراموشش نکنید.مثلا ورزش رو قبل صبونه!پس باید قبل هرکاری فصل 1 رو بذارم.
به امید خدا شروع می کنیم.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها